درباره وبلاگ

منتظران ظهور
نويسندگان


Alternative content


--->
دیار غربت
یامهدی
چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:سیلی, مهدی, امام زمان, :: 15:38 ::  نويسنده : sajad       

دعوا شده بود......

آقا امیرالمومنین(ع)رسید

گفت:

آقای قصاب بذار بره

قصاب گفت:

به تو ربطی نداره ودستشو برد بالا

محکم گذاشت تو صورت حضرت علی (ع)

آقا سرشو انداخت پایین ورفت.

(زمان خلافت)

مردم ریختند گفتند فهمیدی کی رو زدی؟

قصاب گفت:

نه فضولی میکرد زدمش.

گفتند:

زدی توی گوش حضرت علی(ع) خلیفه مسلمین.

قصاب ساتور را برداشت ودستشو قطع کرد و

گفت دستی که بخوره توی صورت علی(ع)

مال من نیست.......

جیگرشو داری..

یه چیزی بهت بگم؟؟؟

امام زمان(عج) فرمودند:

با هر گناهی که می کنی

یه سیلی توی صورت من میزنی......

 



جمعه 26 دی 1393برچسب:غربت, امام زمان, دلواپسی, :: 16:35 ::  نويسنده : sajad       
مهدی جان...........
آلودگی دل هایمان از مرز هشدار گذشته
ونفسهایمان به شماره افتاده....
سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است...
هوای باریدن نداری؟
مولا جان........

جهت تعجیل درفرج عشقمان لطفاً گناه نکنیم


جمعه 26 دی 1393برچسب:غربت, امام زمان, :: 16:26 ::  نويسنده : sajad       

یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم...

فردای شب قدر بود...

انگار دعاهایم بعد از چهل سال مستجاب شده بود...

مردی در خانه را میزد...

از پشت پنجره نگاه کردم...

آره مولام بود...

نگاهی به در و دیوار خونم کردم...

سریع رفتم تابلو ها و عکس های ناجور رو برداشتم...

وسایل ناجور رو جمع کردم و یه جا قایم کردم...

ای وای سی دی های ناجور رو سریع شکستم و ریختم دور...

دستگاه ماهواره رو هم قایم کردم...

گوشی موبایلم هم خاموش کردم که یه وقت...

یه نگاه دیگه به خونه کردم...

فکر می کردم دیگه خونه آمادس...

رفتم که در رو باز کنم و امام زمان خودم رو ببینم و دعوتشون کنم به خونمون...

در رو که باز کردم دیدم آقا آخرین خونه کوچه رو هم در زده بود و نا امید از کوچه رفت...

آره...

همه مثل من داشتن خونه رو آماده میکردن...

*هیچکس آماده دیدار آقا نبود...*

و باز آقا مثل همیشه غریب ماند...

و ما دعا میکنیم که آقا بیاید و همه کار می کنیم که نیاید...

***

فرض کن حضرت مهدی(عج)به توظاهرگردد:

ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق اوهست که مهمان گردد؟

لقمه ات درخور اوهست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم زهمه داراییت؟

داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

باچنین شرط که درحافظه دستی نبری!؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟؟



جمعه 26 دی 1393برچسب:رهبری, امام زمان, :: 16:21 ::  نويسنده : sajad       
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است


از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است


دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است


شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است


سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است


بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است


با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است


آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است


جمعه 26 دی 1393برچسب:غربت, امام زمان, :: 16:14 ::  نويسنده : sajad       

عاشقی دردسری بود نمیدانستیم

حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم

پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم

شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم

آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو

سهممان بی خبری بود نمیدانستیم

آب و جاروی در خانه ما شاهد بود

از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم

اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده

عاشقی دردسری بود نمیدانستیم

تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا

آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا

رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید

عرض کردیم که نبودی سحر طول کشید

ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا

نذر کردیم به پای تو بیافتیم بیا

ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟

نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا

تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا

ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا

مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی

مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی

از به خود آمدن این قافله را گم کردیم

وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم

دست برداری از این غیبت طولانی اگر

من به پای تو بریزم طلبی جامی دگر

از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟

فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد

صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد

بخدا منتظر آمدنت میمانیم

پای این عشق اویس قرنت میمانیم

تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد

سحر وصل همیشه شب هجران دارد

تا به اندازه ی شمعی که ز سر میسوزد

پر پروانه به امید سحر میسوزد

خیر از جمعه ندیدیم به ولعصر قسم

بی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسم

 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد